قربانى سنّتى است كه تنها از تقوا پيشگان پذيرفته مىشود؛
«اِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ» [1]
«هنگامى كه هر كدام (هابيل و قابيل) عملى براى تقرب (به پروردگار) انجام دادند، پس از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد.»
و آن رمز گذشت و فداكارى در راه محبوب و رمز محبّت و عشـق است؛ چـرا كـه بـه گاهِ قربـانى نمودن، حـاجی ِسالك حنجرهی هواى خويش و طمعش به مردمان را پاره مىكند؛
«وَ اذْبَحْ حَنْجَرَتَىِ الْهَوى وَ الطَّمَعِ عِنْدَ الذَّبيحَة» [2]
قربانى در منا زنده كردن خاطرهی بزرگ حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل«سلام الله علیه» نيز هست، آنگاه كه از سوى محبوب خطاب به ابراهيم«سلام الله علیه» امر آمد كه جوانت را در منا ذبح كن و آن حضرت امر محبوب را به فرزندش اسماعيل«سلام الله علیه» گوشزد كرد و او با كمال رغبت پذيرفت؛
«يَا اَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ» [3]
«پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن.»
و هر دو با كمال شوق و عشق، تا سر حدّ ذبح جلو رفتند، و آنگاه از سوى محبوب ندا آمد كه از امتحان پيروز به در آمديد؛
« قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا» [4]
«آنچه را در خواب مأموريت يافتى، انجام دادى.»
پی نوشت
ها:
[1]. مائده/27
[2]. مصباح الشريعه، باب 22
[3]. صافات/102
[4]. صافات/105